رغام

لغت نامه دهخدا

رغام. [ رُ ] ( ع اِ ) آب بینی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آب بینی. لغة فی المهملة او لثغة. ( از منتهی الارب ). آب بینی که می رود از درد و جز آن. ( دهار ).
رغام. [ رَ ] ( ع اِ ) خاک و خاک نرم یا ریگ آمیخته به خاک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ریگ نرم. ( دهار ). خاک ریگ آمیز. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات از شرح نصاب و منتخب اللغات ) ( دهار ). خاک به ریگ آمیخته. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِخ ) نام ریگستانی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خاک . ۲ - خاک نرم . ۳ - ریگ آمیخته به خاک .

فرهنگ عمید

۱. خاک.
۲. خاک نرم.
۳. ریگ آمیخته با خاک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خاک . ۲ - خاک نرم . ۳ - ریگ آمیخته بخاک .

ویکی واژه

خاک.
خاک نرم.
ریگ آمیخته به خاک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال چای فال چای