یازش

لغت نامه دهخدا

یازش. [ زِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از یازیدن. قصد و آهنگ و اراده. ( برهان ) ( آنندراج ). تمایل. توجه. گرایش. ( یادداشت مؤلف ) :
نه دراز ودراز یازش او
امل خصم را کند کوتاه.ابوالفرج رونی ( از فرهنگ سروری ).|| حرکت و جنبش. ( رشیدی ) ( سروری ). || نمو و بالیدگی. ( برهان ) ( آنندراج ). || درازی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( سروری ). || تمطی. تمدد. کش و قوس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(زِ ) (حامص . ) ۱ - قصد، آهنگ . ۲ - نمو، بالیدگی .

فرهنگ عمید

۱. قصد، آهنگ.
۲. بالیدگی، نمو.

فرهنگ فارسی

قصد، آهنگ، بالیدگی، نمو
( اسم ) قصد آهنگ : نه دراز ودراز یازش او اهل خصم را کند کوتاه . ( ابوالفرج رونی )

ویکی واژه

قصد، آهنگ.
نمو، بالیدگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ