گونی. ( اِ ) پارچه خشنی است که ریسمانش از لیف کنف و غیره تابیده میشود و از آن کیسه بافند و برای حمل مال التجاره مانند قند و شکر و برنج و توتون استفاده نمایند. ریشه این کلمه از هندی وبه معنی کیسه باشد. ( از فرهنگ نظام ). || کیسه مانندی که برای حمل بار از پارچه گونی بافند. - امثال: این جامه مثل گونی است؛ بدبافت و خشن و بی دوام است. گونی. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش کرج شهرستان تهران. سکنه آن 35 تن است. در بهار ایل میش مست به این ده می آیند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). گونی. [ گ َ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. در 38هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاهان و 2هزارگزی باختر سراب به فیروزآباد. دشت و هوای آن سردسیر و سکنه آن 70 تن است. آب آن از رودخانه مرگ و چشمه تأمین میگردد. محصول آن غلات، حبوبات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و تابستان از فیروزآباد اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فرهنگ معین
[ هند. ] (اِ. )۱ - پارچة خشنی که ریسمانش ا ز لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند. ۲ - کیسه ای از پارچة خشن که برای حمل بار سازند.
فرهنگ عمید
۱. پارچۀ زبر و ضخیم که از کنف یا الیاف بعضی گیا هان دیگر بافته می شود و از آن کیسه های بزرگ درست می کنند. ۲. کیسه ای که از این نوع پارچه ساخته می شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پارچ. خشنی که ریسمانش از لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند و برای حمل مال التجاره ( مانند قند شکر برنج توتون ) استفاده نمایند. ۲ - کیسه ای از پارچ. خشن که برای حمل بار سازند. دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. در ۳۸ هزار گزی جنوب خاوری کرمانشاهان و ۲ هزار گزی باختر سراب فیروز آباد.
ویکی واژه
پارچة خشنی که ریسمانش ا ز لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند. کیسهای از پارچة خشن که برای حمل بار سازند.