گلعذار. [ گ ُ ع ِ ] ( ص مرکب ) گلرو. خوش صورت. نیکورخ. آنکه سیمایی چون گل دارد : همه ساله روشن بهاران بدی گلان چون رخ گلعذاران بدی.فردوسی.منادی میکرن شهر و به شهرو وفای گلعذاران هفته ای بی.باباطاهر.به هر حمله شمال اکنون بریزد گنه ناکرده خون گلعذاری.ناصرخسرو.جوانی دید سروقد، ماه خد، گلعذار، آفتاب رخسار. ( سندبادنامه ص 104 ). گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس.حافظ.کنار آب رکناباد و طبع شعر و یاری خوش معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش.حافظ.
گلرو، گلچهره آنکه چهره ای مانند گل دارد گلرو گلچهره : گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو ? باد بهار می وزد باد. خوشگوار کو ? ( حافظ )
فرهنگ اسم ها
اسم: گلعذار (دختر) (فارسی، عربی) (طبیعت) (تلفظ: gol e (o) zār) (فارسی: گلعذار) (انگلیسی: gol ezar) معنی: گل چهره، آنکه سیمایی چون گل دارد، زیباروی، ( = گل چهره )، گل ( فارسی ) + عذار ( عربی )