گسی
گسی. [ گ َ ] ( حامص ) گس بودن. عفوصت. زمختی.
گسی. [ گ ُ ] ( اِ ) مخفف گسیل است. روانه کردن. روانه نمودن و فرستادن. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ).گسیل کردن. || وداع کردن. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). || دفع کردن. ( برهان ). || فرستادن باشد کسی را به جایی. ( برهان ) ( آنندراج ). و رجوع به گسی کردن و گسیل کردن شود.
= گسیل
۱ - ( اسم ) ارسال فرستادن . ۲ - ( صفت ) راهی رونده : نومید مکن گسیل سایل را بندیش زروزگار آن سایل . ( ناصر خسرو )
{astringence} [علوم و فنّاوری غذا] احساس خشکی و جمع شدگی غشای دهان ناشی از خوردن برخی مواد غذایی
فرستادن، گسیل کردن. گسی کن بزودی به نزدیک شاه.....سوی شهر ایران گشادست راه (شاهنامه)