گزر

لغت نامه دهخدا

گزر. [گ َ زَ ] ( اِ ) سانسکریت گجر ، محتملاً از پارسی ناشی شده زیرا در یکی از مآخذ طبی متأخر آمده... و اشیر یا کاشیر در لهجه قره قلپق ( روسیه ) نیز به اغلب احتمال از همین لغت فارسی است. در پشتو گجرا و در گیلکی گزر . ( حاشیه برهان چ معین ). معرب آن جزر است. ( برهان ). رستنی است معروف مشهور به زردک و معرب آن جزر است و به هندی آن را گاجر گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). زردک. ( الفاظ الادویه ). اسطفلین. ( ذخیره خوارزمشاهی ). اصطفلین. رجوع به همین کلمه شود. حویج. ابومقاتل. هویج یا گزر که ریشه های ضخیم آن خوراکی است. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 234 ) : این جمع را مویزبای باید ساخت و قلیه گز رو... ( اسرارالتوحید ).
چند گویی که سنایی و سنایی و سنا
نه سنایی زر سرخ است و نه ما از گزریم.سوزنی.نپزد هیچ قلیه گزری
تابه شلغمی پزد بی بی.خاقانی.غالباً ما عقل داریم اینقدر
گندنا را می شناسیم ازگزر.مثنوی.... ای شهری من شب و روز بگزر خوردن آموخته بودم این ساعت طعم حلوا چشیدم لذت گزر از چشمم افتاد. ( فیه مافیه مولانا جلال الدین چ فروزانفر ص 188 ).
هرچه بر سفره و خوان تو نهند
هر چه در کام و دهان تو نهند
بخوری خواه گزر خواه صفی
گاو و خر نیست بدین خوش علفی.جامی.گزر و شلغم و چندر کلم و ترب و کدو
تره ها رسته تر و سبز بسان زنگار.بسحاق اطعمه. || دسته هاون. ( آنندراج ) :
پیوسته هم از کدوی و شلغم
از حکه پی گزر تراشی.نعمت خان عالی ( از آنندراج ). || مجازاً، کیر. آلت تناسلی مرد :
گزر بدبه او درنهد، چنانکه بود
سزای گایان کردن چو رایگان بیند.سوزنی.زور باید نه زر که بانو را
گزری دوست تر که صد من گوشت.سعدی ( گلستان ).
گزر. [ گ ُ زِ / زَ ] ( اِ ) مخفف گزیر است که چاره و علاج باشد و ناگزیر بمعنی ناچار. ( برهان ) ( آنندراج ) :
برعادتی که باشد گفتم که کیست آن
گفت آنکه نیست در غم و شادیت از او گزر.انوری ( از آنندراج ).بر تخته اش ز تخت کشیدند ناگهان
بگذشت از آن گذر که نبودش از آن گزر.صاحب تبرستانی ( از آنندراج ).
گزر. [ گ ُ زَ ] ( اِ ) خرجین شبان. ( برهان ).

فرهنگ معین

(گَ زَ ) (اِ. ) زردک ، هویج .
(گُ زِ ) (اِ. ) مخفف گزیر، چاره ، علاج .

فرهنگ عمید

هویج، زردک.
گزیر، چاره، علاج.

فرهنگ فارسی

هویج، زردک
( اسم ) چاره علاج گزیر : بر عادتی که باشد گفتم که کیست آن گفت آنکه نیست در غم و شادیت ازو گزر . ( انوری )
کاردی که کفاشها برای بریدن چرم بکار برند .

ویکی واژه

گُرز
گَرزَ
(قدیمی): از ابزارهای جنگی قدیم، دارای دسته‌های بلند و سرگِرد که برای ضربه زدن بکار می‌رفت. همه نامداران جوشن وران/ برفتند با گُرزهای گران «فردوسی»
مخفف گزیر، چاره.
زردک، هویج.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز استخاره کن استخاره کن فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت