گذرا

لغت نامه دهخدا

گذرا. [ گ ُ ذَ ] ( نف ) گذرنده : ما ریگ ته جوئیم شما آب گذرا. || موقت. زودگذر. بی اعتبار.

فرهنگ معین

(گُ ذَ ) (ص فا. ) ۱ - گذرنده . ۲ - زودگذر، موقت .

فرهنگ فارسی

گذرنده، رونده( آب گذرا، جهان گذران )
۱ - ( صفت ) گذرنده : ماریگ ته جوییم شما آب گذرا . ۲ - زود گذر موقت .

فرهنگستان زبان و ادب

{transitive} [زبان شناسی] فعلی که مفعول بی واسطه می پذیرد متـ . متعدی فعل گذرا، فعل متعدی transitive verb

ویکی واژه

گذرنده.
زودگذر، موقت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال ارمنی فال ارمنی فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت