کیپا

لغت نامه دهخدا

کیپا. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) به لغت زند و پازند نقره را گویند، و به عربی فضه خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). به لغت زند و پازند، نقره و سیم. ( ناظم الاطباء ). هزوارش ، کئیپا یا کسپه . پهلوی ، اسیم ( سیم ، نقره ). ( حاشیه برهان چ معین ).
کیپا. ( اِ ) نوعی از طعام که روده باریک گوسفند را پاک کرده در جوف آن گوشت قیمه و دال نخود و برنج و مصالح پر کرده در روغن بپزند. از لغات ترکی نوشته شد. ( غیاث ) ( آنندراج ). شکنبه گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده ، پزند و خورند. گیپا. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به گیپا شود. || ( شاید مخفف کله پا یا کله پاچه ) کله پاچه پخته. کله پاچه و شکنبه پخته. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به «کیپاپز» شود.

فرهنگ معین

(اِ. ) = گیپا: شکنبة گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) شکنب. گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند .
به لغت زند و پازند نقره را گویند و به عربی فضه خوانند . به لغت زند و پازند نقره و سیم . هزوارش کئیپا . یا کسپه . پهلوی سیم .

ویکی واژه

کیپا (جمع کیپا‌ها)
(بانکداری) سرواژه‌های «کیف پول اعتباری»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال جذب فال جذب فال حافظ فال حافظ فال نخود فال نخود