کین توزی

لغت نامه دهخدا

کین توزی. ( حامص مرکب ) انتقام کشی. ( فرهنگ فارسی معین ). انتقامجویی :
بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف
به مهربانی معروفی و به کین توزی.سوزنی.رجوع به کین توز شود. || جفاکاری. ستمگری. بی لطفی. نامهربانی. خصومت ورزی :
رای تو به کین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولیتر.خاقانی.

فرهنگ معین

(حامص . ) دشمنی ، انتقام جویی .

فرهنگ فارسی

انتقام کشی .

ویکی واژه

دشمنی، انتقام جویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال زندگی فال زندگی فال درخت فال درخت فال پی ام سی فال پی ام سی