کهنه کار

لغت نامه دهخدا

کهنه کار. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آزموده. کارآزموده. مجرب. مقابل تازه کار. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || سخت گربز. گربز. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) آزموده ، هشیار.

فرهنگ عمید

کارآزموده، باتجربه، ماهر.

فرهنگ فارسی

۱ - قدیمی . ۲ - آزموده مجرب ماهر : اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند .

ویکی واژه

آزموده، هشیار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال راز فال راز