کنفرانس

لغت نامه دهخدا

کنفرانس. [ ک ُ ف ِ ]( فرانسوی ، اِ ) اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در مسائل فنی. || اجتماع سیاستمداران ، رؤسای دول ، وزیران ، به منظور حل یک مسأله سیاسی ، داخلی یا بین المللی. || خطابه ادبی ، علمی و غیره. سخنرانی. ( فرهنگ فارسی معین ). سخنرانی. ( فرهنگستان ) :
همین فردا شود غوغا پدیدار
بزور کنفرانس و نطق و اشعار.بهار.

فرهنگ معین

(کُ فِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - انجمن سیاسی که از سران دول یا نمایندگان سیاسی آنان تشکیل شود. ۲ - مجازاً به سخنرانی و جای سخنرانی گفته می شود. ۳ - جلسه ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان معدود که در آن یک یا چند نفر سخنرانی می کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخ

فرهنگ عمید

۱. سخنرانی کسی دربارۀ موضوعی.
۲. گردهمایی گروهی برای بحث دربارۀ مسئله ای.

فرهنگ فارسی

سخنرانی، وعظ، خطابه، اجتماع برای بحث درمسئلهای
( اسم ) ۱ - اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در مسایل فنی . ۲ - اجتماع سیاستمداران روسای دول وزیران بمنظور حل یک مساله سیاسی داخلی یا بین المللی . ۳ - خطاب. ادبی علمی و غیره سخنرانی : همین فردا شود غوغا پدیدار بزور کنفرانس ونطق واشعار . دریغ از راه دور و رنج بسیار . ( بهار )

ویکی واژه

conferenza
انجمن سیاسی که از سران دول یا نمایندگان سیاسی آنان تشکیل شود.
مجازاً به سخنرانی و جای سخنرانی گفته می‌شود.
جلسه‌ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان معدود که در آن یک یا چند نفر سخنرانی می‌کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه‌ای صادر می‌شود، اجلاس، فراهمایی. (فره)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم