کمر کشیدن

لغت نامه دهخدا

کمر کشیدن.[ ک َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن. ( آنندراج ). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کمر بر کلاه فریدون کشید
سر تخت بر تاج گردون کشید.نظامی ( از آنندراج ).و رجوع به کمر و کمرکش در همین لغت نامه شود.

فرهنگ معین

( ~ . کِ دَ ) (مص ل . ) نک کمر بستن .

فرهنگ فارسی

بر چیزی ( مصدر ) استوار بستن کمر بمقصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن : ( کمر برکلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گردون کشید ) . ( نظامی )

ویکی واژه

نک کمر بستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت