لغت نامه دهخدا
کلس. [ ک ِ ] ( معرب ، اِ ) آهک. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به عربی آهک را گویند. ( برهان ). آهک سفید. ( غیاث ). آهک زنده. حجر مشوی. حجاره مشویه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در اصطلاح علم شیمی ، آهک زنده را گویند که عبارت است از اکسید کلسیم به فرمول CAO ( آهک زنده آهکی است که در نتیجه حرارت دادن به سنگ آهک ( Co3Ca ) در کوره بدست می آید ). در حقیقت بر اثر حرارت سنگ آهک تجزیه شده و انیدرید کربنیک آن خارج می گردد و آهک زنده باقی می ماند، مطابق فرمول زیر: در اثر حرارت Cao +Co2 ____- Ca Co3آهک زنده + انیدریدکربنیک ی سنگ آهک آهک زنده را در بنائی بکار می برند و قبل از بکاربردن روی آن آب می ریزند تا آهک کشته یا شیر آهک ( ئیدرات کلسیم ) حاصل شود به فرمول زیر:2( OH )Ca H2O + CaO آهک کشته ( از فرهنگ فارسی معین ). || آهک آمیخته به خاکسترو آن را ساروج نیز گویند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آهک آمیخته به خاکستر و آن را صاروج نیز گویند. ( آنندراج ). صاروج که با آن بنا کنند. ( از اقرب الموارد ). آهکی که بدان عمارت کنند. ( غیاث ). صاروج. ساروج. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || پوست مغسول و مسحوق تخم مرغ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).کلس. [ ک َ ل َ ] ( اِ ) در هندی قبه را گویند که بر گنبد عماری و بروج و مساجد و کنگره های عمارات نصب کنند. ( غیاث ).کلس. [ ک ِ ] ( اِ ) بر وزن و معنی کلز است که مغاث هندی باشد. ( برهان ). کلز. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کِلز شود.کلس. [ ک ُ ] ( اِ ) پنبه حلاجی کرده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).