کارنگ

لغت نامه دهخدا

کارنگ. [ رَ ] ( ص ) صاحب طرب. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( آنندراج ). || چرب زبان. ( جهانگیری ). چرب زبان و زبان آور. ( برهان ) ( آنندراج ). فصیح.

فرهنگ معین

(رَ ) (ص فا. ) ۱ - زبان آور، چرب زبان . ۲ - صاحب طرب .

فرهنگ عمید

١. چرب زبان، زبان آور، فصیح.
٢. صاحب طرب.

فرهنگ فارسی

چرب زبان، زبان آور، فصیح، صاحب طرب
چرب زبان
( صفت ) چرب زبان زبان آور فصیح .

فرهنگ اسم ها

اسم: کارنگ (پسر) (فارسی) (تلفظ: kārang) (فارسی: کارنگ) (انگلیسی: karang)
معنی: کسی که آوای خوبی دارد، خوش نوا، زبان آور، صاحب طَرب، چرب زبان

ویکی واژه

زبان آور، چرب زبان.
صاحب طرب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال درخت فال درخت فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت