کاتوزی

لغت نامه دهخدا

کاتوزی. ( ص ، اِ ) زاهد و عابد را گویند و بباید دانست جمشید که طوایف انام را بر چهار قسم کرد یکی را کاتوزی نام نهاد و فرمود که بروند و در کوه ها و مغارها جای سازند و بعبادت خدای تعالی و کسب علوم مشغول باشند و دیگری را نیساری و گفت که سپاهگری کنند و جمعی را نسودی لقب داد و بکشت و زراعت کردن امر فرمود و طبقه ای را اهنوخوشی خواند و گفت که به انواع حرفت ها بپردازند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). در حاشیه برهان قاطع چ معین آمده : این اصطلاح را از شاهنامه گرفته اند. فردوسی گوید :
ز هر پیشه در انجمن گرد کرد( جمشید )
بدین اندرون سال پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیش
برسم پرستندگان دانیش...
( شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 24 ).
کاتوزیان جمع «کاتوزی » است و «کاتوز»یا «کاتوزی » بهیچوجه در ریشه زبانهای ایرانی دیده نمیشود و قطعاً در اصل کلمه دیگری بوده است که کاتبان بدین صورت درآورده اند، با امعان نظر در سه اصطلاح دیگر که فردوسی در ابیات بعد آورده ( نیساریان ، بسودی ، اهنوخوشی ) تصور میرود که فردوسی کلمه مورد بحث رابشکل پهلوی آن یعنی «آتوریان » استعمال کرده باشد که بمعنی آتوربانان و آذربانان است یعنی نگاهبانان آتش و آتشکده ، به عبارت دیگر موبدان ، بنابراین مصراع فردوسی را چنین باید خواند: گروهی که آتوریان خوانیش -همچنین میتوان کلمه «آتوربان » را - که به همین معنی و مفرد است در مصراع فردوسی جای داد. ( برهان قاطع چ معین حاشیه لغت کاتوزی ). و رجوع به مزدیسنا صص 401 - 406 شود.

فرهنگ معین

(تُ ) (ص . اِ. )زاهد، عابد. ج . کاتوزیان .

فرهنگ فارسی

پارسا، عابد، خداپرستدراصل آتوری یا آتوریان بوده به معنی آتوربانان یعنی نگهبانان آتش و آتشکده
( صفت اسم ) فرهنگها بمعنی زاهد و عابد نوشتهاند باستناد شاهنامه . فردوسی گوید : [ ز هر پیشه در انجمن گرد کرد ( جمشید ) بدین اندرون سال پنجاه خورد : ) ( گروهی که کاتوزیان خوانیش برسم پرستندگان دانیش ... ) کاتوزیان جمع [ کاتوزی ] است و [ کاتوز ] یا [ کاتوزی ] بهیچوجه در ریشه های زبانهای ایرانی دیده نمیشود وقطعا در اصل کلمه دیگری بوده است که کاتبان بدین صورت آوردهاند . آقای پور داود در نسخ. خطی شاهنام. مورخ بسال ۸۸۵ ه ق . متعلق بکتابخان. شخصی چستربیتی انگلیسی مصراع فردوسی را چنین دیدهاند : گروهی که آموزیان خوانیش و بنابراین در ینجا [ آموزیان ] بجای کاتوزیان بکار رفته و اگر آن اصطلاح خود فردوسی باشد لغه درست بجای [ آتوربان ] و [ آذربان ] نمی نشیند بلکه مرادف [ هیربدان ] است که بعدها بموبدان نیز اطلاق شده . همین مصراع در نسخ. خطی شاهنام. متعلق بکتابخان. دهخدا چنین آمده : گروهی که سوریان ( آثوریان ) خوانیش . با امعان نظر در سه اصطلاح دیگر که فردوسی در ابیات بعد آورده تصور میرود که فردوسی کلم. مورد بحث را بشکل پهلوی آن یعنی [ آتوربانان ] - استعمال کرده باشد که بمعنی آتوربانان و آذربانانست یعنی نگاهبانان آتش و آتشکده و بعبارت دیگر موبدان . بنابراین مصراع فردوسی را چنین باید خواند : گروهی که آتوریان خوانیش همچنین میتوان کلم. [ آتوربان ] را که بهمین معنی و مفرد است در مصراع جای داد .
زاهد و عابد

ویکی واژه

زاهد، عابد.
کاتوزیان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال حافظ فال حافظ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال کارت فال کارت