چنگالی

لغت نامه دهخدا

چنگالی. [ چ َ ]( ص نسبی ، اِ مرکب ) طعامی که چنگال نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). حلوایی است از کعک و شیره و جز آن. چنگال.( یادداشت مؤلف ). || مالیده گر. ( آنندراج ). چنگال مال. ( شرفنامه منیری ). رجوع به چنگال شود.

فرهنگ عمید

خوراکی که از روغن، شکر، آب و نان خردشده درست می کنند، چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشتزه، بشنزه، بشنژه.

فرهنگ فارسی

خوراکی که ازروغن داغ کرده ومقداری آب باشکروشیره، ونان تربت کرده درست کنند، بشتزه وبشتژه هم گویند
( صفت اسم ) ۱ - در هم مالیده . ۲ - چنگال چنگالی .
طعامی که چنگال تیز گویند . حلوایی است از کعک و شیره و جز آن . یا مالیده گر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم