چلنگر

لغت نامه دهخدا

چلنگر. [ چ ِ ل ِ گ َ ] ( ص ) چلینگر. چیلانگر. آنکه آهن آلات خرد از قبیل زنجیر و انبر و میخ و امثال آن سازد.آهنگر که چیزهای آهنین خرد و ریز چون میخ و زنجیر وجزآن سازد. کسی که قفل و کلید و چفت و زره و چیزهای آهنین خرد از این قبیل سازد یا تعمیر کند. قفل ساز.سازنده قفل و کلید و نظایر آنها. آنکه چلنگری داندو چلنگری کند. و رجوع به چلنگرخانه و چلنگری شود.

فرهنگ معین

(چِ لِ گَ ) (اِص . ) قفل ساز.

فرهنگ عمید

کسی که ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، و کلید درست می کرد، قفل ساز.

فرهنگ فارسی

قفل ساز، کسی که قفل وکلیددرست میکند
( صفت ) آنکه آهن آلات خرد از قبیل قفل کلید چفت ورزه زنجیر انبر میخ و مانند آنها سازد .
کسی که قفل و کلید و چفت و رزه و چیزهای آهنین خرد ازین قبیل سازد یا تعمیر کند . قفل ساز

دانشنامه آزاد فارسی

چَلَنْگَر
هفته نامۀ سیاسی، فکاهی، انتقادی، وابسته به حزب توده، چاپ تهران. به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی محمدعلی افراشته و سردبیری ابوتراب جلی، از ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ش، منتشر می شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مجدداً مدتی منتشر شد و سپس آهنگ جانشین آن شد.

ویکی واژه

قفل ساز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن