پیوند زدن

لغت نامه دهخدا

پیوند زدن. [ پ َ / پ ِ وَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پیوند کردن. برداشتن جوانه یا ساقه ای از یک گیاه یا درخت و قرار دادن آن بر روی گیاه یا درخت دیگر در محلی مناسب بطریقی که آوندهای آنان با یکدیگر مربوط شود و مواد غذائی بتواند از یکی بدیگری رود البته پیوند میان گیاهان یا درختانی باید صورت گیرد که آوندهاشان باندازه یکدیگر و سرعت رشدشان نیز یکسان باشد. ( از گیاه شناسی گل گلاب ص 122 ). || بندزدن. به هم پیوستن قطعات شکسته ظرفی چینی یا بلورین چنان که ناشکسته نماید و چون ظرف درست بکار آید.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- انجام دادن عمل پیوند . در گیاهان یا در نسوج حیوانی پیوند کردن . ۲ - بهم پیوستن قطعات شکست. ظرفی چینی یا بلورین چنانکه ناشکسته بنظر آید بند زدن .
پیوند کردن

ویکی واژه

innestare
trapiantare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی