لغت نامه دهخدا
ستدوداد مکن هرگز جز پیشادست
که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد.ابوشکور.ستدوداد جز به پیشادست
داوری باشد و زیان و شکست.لبیبی.|| اجرت پیشی. ( برهان ). مزد پیش. اجرت پیش. برابر دستادست بمعنی نقد و پسادست بمعنی نسیه. مزدپیشی که قبل از انجام کار بفروشنده یا کننده دهند. بیعانه. سلم. || پیشدست و مقدم و غالب. ( فرهنگ نظام ). || پیشدستی. ( برهان ).