پیشادست

لغت نامه دهخدا

پیشادست. [ دَ ] ( اِ مرکب ) مقابل پسادست و نسیه به معنی نقد. ( از برهان ). زری که گاه خریدن چیزی فروشنده را دهند :
ستدوداد مکن هرگز جز پیشادست
که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد.ابوشکور.ستدوداد جز به پیشادست
داوری باشد و زیان و شکست.لبیبی.|| اجرت پیشی. ( برهان ). مزد پیش. اجرت پیش. برابر دستادست بمعنی نقد و پسادست بمعنی نسیه. مزدپیشی که قبل از انجام کار بفروشنده یا کننده دهند. بیعانه. سلم. || پیشدست و مقدم و غالب. ( فرهنگ نظام ). || پیشدستی. ( برهان ).

فرهنگ معین

(دَ ) (اِمر. ) ۱ - دستمزد پیش از انجام کار. ۲ - معاملة نقد.

فرهنگ عمید

۱. اجرت پیش از کار، مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند.
۲. [مقابلِ پسادست] معاملۀ نقد: ستد و داد جز به پیشادست / داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۷ ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- مزد پیشی که قبل از انجام دادن کار بفروشنده یا کننده دهند اجرت پیشی بیعانهمقابل پسا دست . ۲- وجهی که هنگام خریدن چیز بفروشنده دهند نقد مقابل نسته پسادست : ستد و داد جز به پیشا دست داوری باشد و زیان و شکست . ( لبیبی ) ۳- پیشدست مقدم . ۴- پیشدستی تقدم .

ویکی واژه

دستمزد پیش از انجام کار.
معاملة نقد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال ابجد فال ابجد فال انگلیسی فال انگلیسی فال احساس فال احساس