پیش نشین

لغت نامه دهخدا

پیش نشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) که پیش نشیند، آنکه در صدر جلوس کند :
پیشگاه ستم عالم را
داور پیش نشین بایستی.خاقانی. || آنکه در برابر و نزدیک جا گیرد، و در پیش کسی یا چیزی نشیند :
پروانه که نور شمع افروخت
چون پیش نشین شمع شد سوخت.نظامی.|| ( در زایمان ) دایه. پازاج.( جهانگیری ). ماما. قابله. مام ناف. ماماچه که هنگام زادن زنان حامله را در پیش نشیند و اعانت کند. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(نِ ) (ص فا. ) کسی که در بالای مجلس نشیند.

فرهنگ عمید

۱. آن که پیش کسی بنشیند.
۲. کسی که نزدیک چیزی یا جایی بنشیند.
۳. [قدیمی] = پازاچ

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه در صدر جلوس کند: پیشگاه ستم عالم را داور پیش نشین بایستی . ( خاقانی ) ۲- آنکه در پیش کسی یا چیزی نشیند آنکه در برابر و نزدیک جا گیرد : پروانه که نور شمع افروخت چون پیش نشین شمع شدن سوخت . ( نظامی ) ۳- زنی که هنگام زادن زن حامله در پیش وی نشیند و او را یاری کند قابله ماما مام ناف .

ویکی واژه

کسی که در بالای مجلس نشیند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت