پیزر. [ زُ ] ( اِ ) پاپی روس . دُخ. دوخ. حلفاء. فیلکون. فافیر. بردی. بابورس. حفا. تک. لخ. اباء. برس. لوخ. نوعی جگن که در آب روید. کاغذ معروف به قرطاس مصری یا طومار مصری که یونانیان پاپورس می نامیدند از این گیاه کنند و پاپیروس بمعنی سیگارت ( روسی ) از این کلمه است. و از آن غلاف قرابه و جز آن کنند و آن غلاف را پیزری نامند. و پنبه پیزر معروفست به لوئی که در صاروج کنند و عرب پنبه را بِرس و بُرس خواند. رستنی سست بی دوام که هر چیز سست بی دوام را به آن تشبیه میکنند و پر کردن پالان حیوانات را بکار است. رستنی بسیار باریک و ناتوان که بادزن از آن سازند : بادزن گاهی تواند دست او را بوسه داد کاش ما هم اعتبار پیزری میداشتیم.حمیدی طهرانی. || مطلق حشو از پیزر و غیر آن. - پیزر در جوال گذاشتن ؛ در حقه بازی و فریب دادن مهارت و تردستی داشتن. ( از فرهنگ نظام ). - پیزر لای پالان یا در پالان کسی گذاشتن ؛ بدروغ و برای فریفتن او، اورا ستودن. باد در آستین او کردن. هنداونه زیر بغل او نهادن. او را برای فریفتن تبجیل کردن و ستودن. بمزاح و تقریع، حرمت و بزرگ داشتن او.
فرهنگ معین
(زُ ) (اِ. ) ۱ - گیاه باتلاقی . ۲ - پوشال یا هر چیزی که با آن لای پالان را پر می کنند. ، ~لای پالان گذاشتن با تعریف و تمجید کسی را فریب دادن .
فرهنگ عمید
۱. (زیست شناسی ) پوشال، نی باریک، لوخ، جگن. ۲. آنچه لای پالان اسب یا الاغ را با آن پر می کنند.
فرهنگ فارسی
پوشال، نی باریک، لوخ، جگن ، بیکاره، ضعیف ( اسم ) ۱- نوعی جگن که در آب روید لوخ رخ حلفائ فیلکون پاپیروس . توضیح هر چیز سست بی دوام را بدان تشبیه کنند و آن بکار پر کردن پالان حیوانات و ساختن باد زن آید : باد زن گاهی تواند دست او را بوسه داد کاش ما هم اعتبار پیزری میداشتیم . ( حمیدی طهرانی ) ۲- مطلق حشواز پیزر و غیر آن. یا پیزر به ( در لای ) پالان کسی گذاشتن . بدروغ و چاپلوسی ویرا فریفتناو را بمتملق ستودن هندوانه زیر بغل وی نهادن .یا پیزر در جوال گذاشتن . در حقه بازی و فریب دادن مهارت داشتن .
ویکی واژه
گیاه باتلاقی. پوشال یا هر چیزی که با آن لای پالان را پر میکنند. ؛ ~لای پالان گذاشتن با تعریف و تمجید کسی را فریب دادن.