پیخته
پیخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از پیختن. رجوع به پیختن شود. || میده. ( غیاث ).
(تِ یا تَ ) (ص مف . ) پیچیده .
۱. درهم پیچیده.
۲. پیچیده.
( اسم ) ۱- پیچیده : سلطان او را بگرفت و پانصد هزار دینار زر سرخ : یک نقد دو سبیکه بر هم پیخته هر یک هزار مدفوع بدیوان سلطان گزارد.
پیچیده.