پیان

لغت نامه دهخدا

پیان. [ پ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز. واقع در 18 هزارگزی شمال ایزه. کوهستانی ، گرمسیر، دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا گندم و جو. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
پیان. ( روسی ، ص ) مست. سکران. مست ِمست. طافح. لول. مست لایعقل. که سر از پای نشناسد.

فرهنگ معین

(ص . ) مست مست ، مستی که سر از پای نشناسد.

فرهنگ عمید

۱. مست.
۲. بسیارمست، مست مست.

فرهنگ فارسی

مست، بسیارمست، مست مست
( صفت )مست مست مست طافح مستی که سر از پای نشناسد.
دهی از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز

ویکی واژه

مست مست، مستی که سر از پای نشناسد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم