پی آوردن

لغت نامه دهخدا

( پی آوردن ) پی آوردن. [ پ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) دنبال کردن نشان پای. برداشتن ایز : زکریا به آن درخت درشد، ایشان پی همی آوردند چون به آنجا رسیدند،گفتند ندانیم اکنون کجا شد. ( ترجمه طبری بلعمی ).

فرهنگ معین

( پی آوردن ) ( ~. وَ دَ ) (مص ل . ) تاب آوردن ، طاقت داشتن .

فرهنگ فارسی

( پی آوردن ) ( مصدر )تاب آوردن طاقت داشتن .
دنبال کردن نشان پای برداشتن ایز

ویکی واژه

تاب آوردن، طاقت داشتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم