پکر. [ پ َ ک َ ] ( ص ) گیج و متحیر شده از حوادثی بد که پیش آمده است. که فکر نتواند کرد از پیری یا کثرت مصائب. گیج از هجوم مصائب و یا پیری بسیار و مانند آن. خرف. || خرف از پیری. - پکر شدن ؛ حالت گیجی و بی فهمی پیدا کردن. - پکر کردن ؛ ایجاد حالت گیجی و بی فهمی. پکر. [ پ ُ ک ِ ] ( اِ ) قسمی بازی ورق.
فرهنگ معین
(پَ کَ ) (ص . ) (عا. ) افسرده ، نومید.
فرهنگ عمید
۱. گیج، سرگشته، حیران. ۲. اندوهناک.
فرهنگ فارسی
گیج، سرگشته، حیران، اندوهناک، گیجی ( اسم ) نوعی قمار با ورق. گیج و متحیر از حوادث بد که پیش آمده است