پشت دادن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) یا پشت بدادن ؛ اتکاء. تکیه کردن. استناد کردن. || روگردانیدن. روی برگردانیدن. روگردان شدن. ( برهان قاطع ). اکساء؛ پشت دادن. کصم کصوماً؛ پشت دادن و برگردیدن بجائی که آمده بود. ادبار؛ پشت دادن و سپس رفتن. دَبر؛ پشت دادن و سپس رفتن. ( منتهی الارب ). || گریختن. فرار. رو به فرار نهادن. منهزم شدن.روی تافتن : و امیر بوری و امیر طاهر پشت بدادند و پیادگان را بدست ایشان بگذاشتند. ( تاریخ سیستان ص 374 ). یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر بسختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نمود همه پشت بدادند. ( گلستان ). یارش از کشتی بدرآمد که پشتی کند همچنین درشتی دید و پشت بداد. ( گلستان ). دید عدو روی شه و پشت داد پشه توقف نکند پیش باد.عماد. || زائل گشتن : خوابم ز خیال روی تو پشت بداد. - پشت دادن ِ کاغذ ؛ رنگ مرکب بر یک روی از روی دیگر پدید شدن. مرکب از یک روی کاغذ بدیگر روی نفوذ کردن. بیرون دادن کاغذ بد، رنگ مرکب را از پشت صفحه. سیاهی و مرکب را بجانب دیگر نشر دادن و آن عیبی است در کاغذ: این کاغذ پشت میدهد. || آماده شدن مادینه پذیرفتن نرینه را. - پشت دادن ( اسب و ستور ) ؛ حاضر و رام بودن برای سواری. رامی و آرامی نمودن اسب گاه ِ سوار شدن سوار را : اسب یکه شناس آن است که جز بصاحب یا رائض خود پشت ندهد. شموس ؛ اسب که پشت ندهد. ( مهذب الاسماء ). || بپایان رسیدن. تدهور؛ به آخر رسیدن شب و پشت دادن.سفرت الحرب ؛ پشت دادن حرب. ( منتهی الارب ). - پس پشت دادن ؛ گریختن : چون طوسیان تنگ دررسند من پذیره خواهم شد و یکزمان دست آویزی بکرده پس پشت داده وبهزیمت برگشته... ( تاریخ بیهقی ص 435 ).
فرهنگ معین
( ~. دَ ) (مص . ل ) ۱ - به چیزی تکیه دادن . ۲ - روگردانیدن ، پشت به میدان جنگ کردن .
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- تکیه کردن استناد کردن اتکائ . ۲- رو گردانیدن رو گردان شدن. ۳- گریختن فرار کردن روی تافتن منهزم شدن . ۴- ادبار . ۵- زایل گشتن . ۶- آماده شدن مادینه پذیرفتن نرینه را. ۷- بپایان رسیدن . یا پشت دادن اسب و ستور . حاضر و رام بودن برای سواری .
ویکی واژه
ل) به چیزی تکیه دادن. روگردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن.