۱. آنچه پا به آن گیر کند. ۲. [عامیانه، مجاز] آنچه انسان به آن پابند شود. ۳. (صفت مفعولی ) [مجاز] پای بند، مقید.
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) پای بند مقید. ۲- ( اسم ) چیزی که پای انسان بان گیر کند. ۳- آنچه که شخص بدان پابند شود . ۴- آنچه که موجب مزاحمت شخص گردد چیزی که مانع پیشرفت مقصود باشد . یا پاگیر کسی شدن . ۱- مبلغی بحساب او آمدن . ۲- گناهی بر او فرود آمدن . ۳- بنا خواست رنجی بر او فراز آمدن .