پاکباز. ( نف مرکب ) مقامری که هرچه دارد بازد. آنکه هرچه دارد بازد : ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکباز نصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده.سنائی. || آنکه در بازی دَغل نکند.مراقب حریف : نقش فلک چو می نگری پاکباز شو زیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا.سراج الدین قمری. || زاهد. مجرد. تارک دنیا : تمنی کند عارف پاکباز به دریوزه از خویشتن ترک آز.سعدی. || عاشقی که بنظر پاک به معشوق نگرد. عاشق پاک نظر. که عشق او مشوب به شهوت نیست : گروهی نشینند با خوش پسر که ما پاکبازیم و صاحب نظر.سعدی ( بوستان ).جوانی پاکباز و پاک رو بود که با پاکیزه روئی در گرو بود.سعدی ( گلستان ).این سخن پایان ندارد هین بتاز سوی آن دو یار پاک و پاکباز.مولوی.از یمن عشق و دولت رندان پاکباز پیوسته صدر مصطبه ها بود مسکنم.حافظ.
فرهنگ معین
(ص مر. ) ۱ - وارسته ، زاهد. ۲ - عاشقِ صادق و پاک نظر.
فرهنگ عمید
۱. پاک باخته. ۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد. ۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق. ۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶ ).
فرهنگ فارسی
پاک باخته، کسی که درقمارتمام دارایی اش راببازد ( اسم صفت ) ۱- آنکه هر چه دارد بازد مقامری که هر چه دارد بازد پاکبازنده . ۲- کسی که در قمار دغلی نکند . ۳- عاشقی که بنظر پاک بمعشوق نگرد عاشقی که عشق او آمیخته با شهوت نباشد عاشق پاک نظر. ۴- زاهد مجرد تارک دنیا . ۵- کسی که بدون توقع و چشمداشت بخدا عشق میورزد . مقامری که هر چه دارد ببازد آنکه هر چه دارد بازد
فرهنگ اسم ها
اسم: پاکباز (پسر) (فارسی) (تلفظ: pāk bāz) (فارسی: پاکباز) (انگلیسی: pak baz) معنی: وارسته، زاهد، عاشقِ صادق و پاک نظر، ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد، ( به مجاز ) فداکار و از خودگذشته