پاورقی

لغت نامه دهخدا

پاورقی. [ وَ رَ ] ( اِمرکب ) کلمه ای از صفحه بعد که در زیر سطر آخر مینوشتند بجای عدد تا اوراق را بسهولت تنظیم توانند کرد. || قصه و جز آن که در قسمت ذیل اوراق روزنامه ای نویسند . || آنچه در ذیل صفحه نوشته میشود چون تعلیق و شرح.
- تعبیر مَثَلی :
گفته های فلان پاورقی ندارد؛ چندان بصحّت آن مطمئن نتوان بود.

فرهنگ معین

(وَ رَ ) [ فا - ع . ] (ص نسب . ) ۱ - آن چه در پایین صفحه نوشته شود. ۲ - نوشته ، قصه ای که در چند شمارة پیاپی یک روزنامه یا مجله منتشر شود.

فرهنگ عمید

۱. شرح و تفسیری که در پایین صفحۀ کتاب نوشته شود.
۲. داستانی که در پایین صفحۀ روزنامه چاپ شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- کلم. اول سطر صفح. بعد که در پایین صفح. قبل بجای عدد می نوشتند تا اوراق باسانی تنظیم شود . ۲- آنچه در پایین صفحه نوشته میشود مانند شرح و تعلیق . ۳- قصه و جز آن که در ذیل صفحات روزنامه مینویسند . یا گفته های فلان پا ورقی ندارد. یعنی نادرست است و بصحتش نمیتوان اعتماد کرد .

ویکی واژه

آن چه در پایین صفحه نوشته شود.
نوشته، قصه‌ای که در چند شمارة پیاپی یک روزنامه یا مجله منتشر شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال شمع فال شمع