ولوج

لغت نامه دهخدا

ولوج. [ وَ ] ( ع ص ) کثیرالدخول.
- خَروج ولوج ؛ کثیر الدخول و الخروج. ( اقرب الموارد ).
ولوج. [ وُ ] ( ع مص ) لِجَة. درآمدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به جایی درشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). || والجة به کسی رسیدن َ و آن دردی است ، و فعل آن مجهول استعمال شود. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(وُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) درآمدن ، داخل شدن . ۲ - (اِمص . ) دخول .

فرهنگ عمید

داخل شدن، درآمدن در جایی.

فرهنگ فارسی

۱- (مصدر ) در آمدن داخل شدن. ۲ - (اسم ) دخول .
کثیر الدخول خروج و لوج .

ویکی واژه

درآمدن، داخل شدن.
دخول.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ