وظایف

لغت نامه دهخدا

وظایف. [ وَ ی ِ ] ( ع اِ ) وظائف. وظیفه ها.
- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وظیفه و وظائف شود.
|| فهرستها و صورتهای مالیاتی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

= وظیفه

فرهنگ فارسی

جمع وظیفه
(اسم ) جمع وظیفه : ۱- وظیفه ها: (( وظایف خدمتکاری و رسم الجامشی و عرض پیشکش و ثغور تقدیم میرسانیدند... ) ) ۲ - فهرستها صورتهای مالیاتی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم