وضیع. [ وَ ] ( ع ص ) فرومایه و ناکس. ( غیاث اللغات از منتخب و کشف و صراح اللغة ). مردم فرومایه. ( مهذب الاسماء ). مردم فرومایه و دنی و از مرتبه فروافتاده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). - وضیع و شریف ؛ کس و ناکس. عالی و دانی. مردم پرمایه و فرومایه : همه داده گردن به علم و شجاعت وضیع و شریف و صغار و کبارش.ناصرخسرو.در سرای گشاده ست بر وضیع و شریف نهاده روی جهانی بدین مبارک در.فرخی.|| ( اِ ) زنهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ودیعت. ( اقرب الموارد ). امانت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خرمای خشک ناشده در خنور نهاده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(وَ ) [ ع . ] (ص . ) فرومایه ، پست .
فرهنگ عمید
دنی، فرومایه، پست، ناکس.
فرهنگ فارسی
دنی، فرومایه، پست وناکس (صفت ) فرومایه کوچک پست مقابل شریف : مضطرب آشفته خاطر تنگدل اندیشناک هم و ضیع و هم شریف و هم صغیر و هم کبار. ( وحشی )