وستی

لغت نامه دهخدا

وستی. [ وَ ] ( اِ ) شرح و ترجمه باشد، چنانکه اگر گویند وستی تجرید، مراد شرح تجرید است ، اگر گویند وستی مصحف مراد ترجمه و شرح مصحف خواهد بود. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شرح و تفسیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). شرح و تفسیر و ترجمه. ( ناظم الاطباء ). || شارح. جهانگیری این بیت خطاط را شاهد آورده :
اگر داند وگرنه من بگویم ، چون دلم دارد
کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ؟( از حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) شرح ، تفسیر، ترجمه .

فرهنگ فارسی

(اسم ) شرح تفسیر : اگر داند و گرنه من بگویم چون دلم دارد کتاب ناز را هرگز که کرده در جهان وستی ? (شهاب الدین خطاط ) توضیح ظاهرا این کلمه ممال ((وستا ) ) ( اوستا ) است وچون ((وستا ) راگاه بغلط تفسیر((زند ) ) پنداشته اند. این معنی را برای ((وستی ) ) قایل شده وبرای آن شعر ساخته اند.

ویکی واژه

شرح، تفسیر، ترجمه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم