هوز. ( اِ ) آواز تند و تیز را گویند مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برآید. ( برهان ) : باز بانگ اندراوفتاد به هوز آهو آزاد شد ز پنجه یوز.نظامی. هوز. [ هََ وْ وَ ] ( اِ ) دومین صورت از صور هشتگانه حروف جُمَّل که شامل سه حرف «هَ» و «و» و «ز» و به ترتیب برابر با پنج و شش و هفت است : به هر لغت که تو گویی سخن توانی گفت که اصل هر لغتی را تو ابجد و هوزی.منوچهری.- هاء هوز ؛ هاء دوچشم. هاء گرد. مقابل حاء حطی. هوز. [ هََ ] ( ع اِ ) گله گوسفند. ( مهذب الاسماء ). هوز. [ هََ وْ وَ ] ( اِخ ) نام ملکی از ملوک حمیر است. ( منتهی الارب ). هوز. ( اِخ ) خوز. رجوع به خوز شود. جمع معرب آن اهواز است و نام قوم ساکن خوزستان. ( حاشیه برهان چ معین ).
فرهنگ معین
(اِ. ) آواز تند و تیز مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برخیزد، آواز (بانگ ). (هَ وَّ ) [ ع . ] (اِ. ) دومین کلمة ساخته شده از حروف ابجد مرکب از: ه - و - ز.
فرهنگ عمید
دومین کلمۀ مصنوعی از کلمات ابجد. آواز تندوتیز مانند صدایی که از ظرف فلزی برآید: باز بانگ اندر او فتاد به هوز / آهو آزاد شد ز پنجهٴ یوز (نظامی۴: ۷۰۹ ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) نام دومین صورت از صور هشتگان. حروف جمل . خوز جمع معرب آن اهواز است و نام قوم ساکن خوزستان
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:ابجد
ویکی واژه
آواز تند و تیز مانند صدایی که از طاس برنجی و امثال آن برخیزد، آواز (بانگ) دومین کلمة ساخته شده از حروف ابجد مرکب از: ه - و - ز.