هرج و مرج. [ هََ ج ُ م َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. ( برهان ). شلوغ پلوغ. بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی. ( یادداشت به خط مؤلف ) : خراسان در هرج و مرج افتاد و ملک متزلزل شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به هرج شود.
فرهنگ معین
(هَ جُ مَ ) [ ازع . ] (اِمر. ) ۱ - فتنه و آشوب . ۲ - بی نظمی ، بی قانونی .