لغت نامه دهخدا هبک. [ هََب َ / هََ ] ( اِ ) کف دست.( لغت فرس اسدی ) ( برهان ) ( فرهنگ نظام ) ( سروری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : بر هبک نهاده جام باده و آنگاه ز هبک نوش کردش.رودکی ( از لغت فرس ).