هادر

لغت نامه دهخدا

هادر. [ دِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از هَدْر. رجوع به هدر شود. ( از اقرب الموارد ). || شتر بابانگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مرد بی اعتبار. ( منتهی الارب ). || ساقط. افتاده. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شیری که زبرین آن سطبر و چغرات باشد و زیرین آن تنک و زرداب شده باشد، و این پس از ترش شدن گردد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، هدَرَة. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شتر یا بانگ . یا مرد بی اعتبار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم