نگه داشت. [ ن ِگ َه ْ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشت. حفظ. حراست. صون. صیانت. وقایه. اسم است از نگه داشتن. ( یادداشت مؤلف ). نگه داری. مواظبت. مراقبت : تا مادرتان گفت که من بچه بزادم از بهر شما من به نگه داشت فتادم.منوچهری.هرگاه از این علامت ها که کرده آمد چیزی پدید آید زود به تدارک و نگه داشت قوه مشغول باید بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || رعایت. مراعات. ( یادداشت مؤلف ) : پس شهنشاه در احتیاطنگه داشت مراتب به جائی رسانید که ورای آن مزیدی متصور نبود. ( تاریخ طبرستان ).
فرهنگ عمید
نگاهداری، محافظت.
فرهنگ فارسی
نگاه داشت : و یقیمون الصلوه و نماز بپای میدارند . این نماز فریضه است و این اقامت نگه داشت وقت آنست .
فرهنگستان زبان و ادب
{call hold} [مهندسی مخابرات] خدماتی که کاربر با استفاده از آن می تواند برخوانی جاری را حفظ کند و در صورت تمایل دوباره آن را از سر گیرد