نقو

لغت نامه دهخدا

نقو. [ ن َق ْوْ ] ( ع مص ) برآوردن مغز استخوان را. ( منتهی الارب ). مغز از استخوان بیرون کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) استخوان بازو یا ظاهر استخوان بامغز. نِقْو. ( از منتهی الارب ). استخوان مغزدار. ( مهذب الاسماء ). استخوان بازو یا هر استخوانی که مغز داشته باشد. نقا. ( از اقرب الموارد ). ج ، اَنقاء.
نقو. [ ن ِق ْوْ ] ( ع اِ ) نَقْو. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استخوان مغزدار. قلم. هر استخوان که در وی مغز بود. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نَقْو شود. || مغز استخوان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بر آوردن مغز استخوان را . مغز از استخوان بیرون کردن ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم