نقلی

لغت نامه دهخدا

نقلی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منقول از روی چیزی. نقل کرده شده. ( ناظم الاطباء ). مقابل عقلی. || قابل نقل کردن و روایت کردن. روایت کردنی. بازگفتنی. || ساختگی. تقلیدی. ( ناظم الاطباء ).
نقلی. [ ن ُ ] ( ص نسبی ) در تداول ، کوچک و زیبا. ( یادداشت مؤلف ). ریز و گرد به شکل نقل : تربچه ٔنقلی. || فروشنده نقل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(نُ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به نقل . ۲ - (عا. ) کوچک و جالب و ظریف .

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به نقل ۲ - کوچک و جالب و ظریف : یک خانه نقلی و قشنگ دارد .

ویکی واژه

منسوب به نقل.
کوچک و جالب و ظریف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم