ناربن

لغت نامه دهخدا

ناربن. [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) درخت انار. ( برهان ) ( شمس اللغات ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). از: نار ( انار )+ بن ( ون )= نارون. ( حاشیه برهان چ معین ص 2093 ). اناربن :
کسی بر ناربن نارد لگد را
که تاج سر کند فرزند خود را.نظامی.بهنگام خود گفت باید سخن
که بیوقت برناورد ناربن.نظامی.نظامی گر ندید آن ناربن را
به دفتر در چنین خواند این سخن را.نظامی.
ناربن. [ ب ُ ] ( اِخ ) شهری است واقع در جنوب فرانسه ، در 783 هزارگزی پاریس و کنار کانال روبین این شهر مرکز استان اود است و 32000تن جمعیت دارد. مرکز کشاورزی و خرید و فروش درخت مواست. بازرگانی روغن زیتون و عسل در آن رواج دارد.

فرهنگ معین

(بُ ) (اِ. ) درخت انار.

فرهنگ عمید

درخت انار.

فرهنگ فارسی

شهری در جنوب فرانسه در کنار کانال روبن نزدیک دریای مدیترانه . ۴٠۵۴۳ تن سکنه دارد . در قرون وسطی به اوج رونق و عظمت رسید. کلیسایی معظم و کاخ اسقف نشین باشکوهی از قرن ۱۳ میلادی دارد.
( اسم ) درخت انار.
درخت انار .

فرهنگ اسم ها

اسم: ناربن (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: nārbon) (فارسی: ناربن) (انگلیسی: narbon)
معنی: نارون، درخت انار، انار، ( اَعلام ) شهر تجاری، در جنوب شرقی فرانسه، نزدیک ساحل مدیترانه، ناروُن

ویکی واژه

درخت انار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم