مکانیزه

لغت نامه دهخدا

مکانیزه. [ م ِ زِ ]( فرانسوی ، ص ) کاری با ماشین انجام یافته چنانکه زراعت مکانیزه. ( از لاروس ).
- مکانیزه کردن ؛ با ابزار و وسائل ماشینی کاری را انجام دادن.
|| شبیه ماشین شده : ماشین انسانها را مکانیزه می کند. ( از لاروس ).

فرهنگ معین

(مِ زِ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) ماشینی کردن ، استفاده از ماشین آلات صنعتی . ۲ - (ص . ) ویژگی کاری که به وسیلة ماشین انجام شود، ماشینی . (فره ).

فرهنگ عمید

دارای دستگاه های ماشینی، ماشینی شده.

فرهنگ فارسی

ماشینی کرده، ماشینی شده
( صفت ) با وسایل ماشینی اداره شده .

ویکی واژه

ویژگی کاری که به وسیلة ماشین انجام شود، ماشینی. (فره)
ماشینی کردن، استفاده از ماشین آلات صنعتی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش