موارد

لغت نامه دهخدا

موارد. [ م َرِ ] ( ع اِ ) ج ِ مورد. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). راه ورود به آب. راه آبخور.
- موارد مطروقه ؛ آبهای آلوده و ناپاک. ( ناظم الاطباء ).
|| راه و طریقه و موردها و محل ورود و درآمدها. ( ناظم الاطباء ): تا تیغهای مسلول از موارد ورید مستسقی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 197 ). به نزعات شیاطین موارد آن محبت منغص گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 227 ). و رجوع به مورد شود.
- مصادر و موارد ؛ انجمن ها وجاهایی که مردمان دانا اجتماع میکنند و یکدیگر را ملاقات می نمایند. ( ناظم الاطباء ).
- موارد و مداخل ؛ موارد و مدارج. راه درآمد و دخل و مداخل و مخارج. ( ناظم الاطباء ).
- موارد و مدارج ؛ موارد و مداخل. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مورد.

فرهنگ عمید

= مورد mo[w]red

فرهنگ فارسی

جمع مورد
( اسم ) جمع مورد

ویکی واژه

جِ مورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ورق فال ورق فال اعداد فال اعداد فال ای چینگ فال ای چینگ