مهوع

لغت نامه دهخدا

مهوع. [ م ُ هََ وْ وِ ] ( ع ص ) دل آشوب. قی آور. اشکوفه آور. آنچه باعث بهم برآمدن دل و استفراغ شود. || نفرت انگیز.
مهوع. [ م ِهَْ وَ ]( ع اِ ) شورش و بانگ در حرب. ( منتهی الارب ). مهواع.

فرهنگ معین

(مُ هَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تهوع آور، قی آور.

فرهنگ عمید

آنچه باعث تهوع و استفراغ شود، قی آور.

فرهنگ فارسی

قی آور، آنچه باعث قی واستفراغ شود
( اسم ) ۱ - آنچه که موجب استفراغ شود داروی قی آور . ۲ - بسیارنفرت انگیز.
شورش و بانگ در حرب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم