مهام. [ م َ هام م ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُهِم . کارهای بزرگ و دشوار. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کارهای سخت. ( از منتهی الارب ). || کارهایی که اهمیت داشته باشد. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || کارهای ناگزیر. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(مَ مّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مهم ، کارهای بزرگ و سخت .
فرهنگ عمید
= مهم
فرهنگ فارسی
جمع مهم ( اسم ) جمع مهم کارهای سخت امور عظیم و دشوار : [ و به موعد مهام و شیم بارقه شام بر مرقبه انتظار نشسته ... ]
فرهنگ اسم ها
اسم: مهام (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: mahām) (فارسی: مَهام) (انگلیسی: maham) معنی: کارهای بزرگ و دشوار، کارهای سخت، کارهایی که اهمیت داشته باشد، ( جمعِ مهِم ) ( در قدیم ) امور مهم و بزرگ، مهم و با اهمیت، کارهای دشوار و بزرگ، با اهمیتها