منجر. [ م ُ ج َرر ] ( ع ص )کشیده شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کشیده شده. ( ناظم الاطباء ). || هر کاری که پس از کشش و کوشش بسیار و بدون رضا و رغبت به جایی منتهی شده انجام پذیرد، و این کلمه را بیشتر با فعل شدن و گشتن استعمال کنند. ( از ناظم الاطباء ). - منجر شدن به... ؛ کشیدن به... کشیده شدن به... انجامیدن به... ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). منجر. [ م َ ج َ ] ( ع اِ ) مقصد که از راه تجاوز کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). منجر. [ م ِ ج َ ] ( ع ص ) رجل منجر؛ مرد سخت راننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). مرد سخت راننده شتر. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(مُ جَ رّ ) [ ع . ] (اِمف . ) کشیده شده ، کشیده شده به جایی یا سویی .
فرهنگ عمید
کشیده شده، منتهی شده.
فرهنگ فارسی
کشیده شده، کشیده شده بجائی یابسوی چیزی ( اسم ) ۱ - کشیده شونده کشیده ۲ - منتهی شونده . رجل منجر مرد سخت راننده .