معمولی. [ م َ ] ( ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، معتادو رسمی و مقرری و استمراری. ( ناظم الاطباء ). عادی. - حروف معمولی ؛ حروف مطبعه که ریز باشد در همان قالب ، مقابل حروف سیاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). - معمولی سنوات ؛ مقرری و انعام که همه ساله داده می شود. ( ناظم الاطباء ). - || هرچیز که همه ساله بجا آورده می شود. ( ناظم الاطباء ).
( صفت ) منسوب به معمول رایج متداول عادی : کاغذ معمولی حروف معمولی حروف معمولی : [ بسوارها دستور داد که دو آخور باندازه دو برابر آخورهای معمولی براین بسترها بیفزایند . ] ( ایران باستان ۱۸۱۸ : ۲ ) ماخوذ از تازی معتاد و رسمی و مقرری و استمراری .
ویکی واژه
normale banale منسوب به معمول، رایج، متداول، عادی.