لغت نامه دهخدا
- مشروب و مأکول ؛ آب و غذا.
|| آبخورده و آب داده شده. ( ناظم الاطباء ).
- مشروب شدن ؛ آب خوردن ، و آب داده شدن. ( ناظم الاطباء ).
- مشروب کردن ؛ آبدادن.( ناظم الاطباء ).
|| در تداول کنایه از شراب و عرق و دیگر نوشابه های الکلی است. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مشروب فروش ؛ آن که عرق ، شراب و آبجو فروشد. و رجوع به مشروبات شود.