مستلقی

لغت نامه دهخدا

مستلقی. [م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استلقاء. خفته بر قفا. ( از اقرب الموارد ). بر قفا خوابنده یعنی پشت به بسترکرده دست و پا درازکننده. ( غیاث ). بر پشت خفته. ستان : چشم را نگاه دارند از بسیار گریستن... و از مستلقی خفتن یعنی به پشت باز خفتن. ( ذخیره خوارزمشاهی ). خداوند علت مستلقی بخسبد یعنی به پشت بازخسبد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و رجوع به استلقاء شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) به پشت خوابنده .

فرهنگ عمید

در حالت به پشت خوابیده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال کارت فال کارت