مستطاب. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی ازاستطابة. خوش آمده و پاک آمده و لذیذ. ( غیاث ) ( آنندراج ). خوش و نیکو و پسندیده و شایسته و خوش آیند. ( ناظم الاطباء ). پاکیزه. رجوع به استطابة شود : خیک اشکم گو بدر از موج آب گر بمیرم هست مرگم مستطاب.مولوی ( مثنوی ).گرقضا افکند ما را در عذاب کی رود آن طبع و خوی مستطاب.مولوی ( مثنوی ).- جناب مستطاب... ؛ از القاب و عناوین بزرگان که در مخاطبه یا مکاتبه به کار بردندی. || خوشبوی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || مهربان. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِمف . ) خوش و نیکو، پسندیده .
فرهنگ عمید
۱. پاک و پاکیزه. ۲. عنوان محترمانه در خطاب به شخص. ۳. خوشایند، شایسته: کتاب مستطاب.
فرهنگ فارسی
پاک و پاکیزه، پاک آمده، خوش آمده ۱- (اسم ) پاک یافته شده. ۲- خوش آمده . ۳- (صفت ) پاک پاکیزه .یا جناب مستطاب .. در عنوان بزرگی برای احترام گویند و نویسند .